عاشق یا معشوق همیشه و در همه حال به فکر عشقشه همه جا با اون هست شب قبل از خ.اب نصف شب . حتی در لحظه اول بیداری پس از خواب اون هیچکسی رو زیباتر مهربانتر دلرباتر از عشق خودش نمی بینه دنیا حرف هم به اون بزنی که این عشق به درد تو نمی خوره اون گوشش این حرفها فرو نمی ره اون فقط ماری رو میخواد حتی اگه ماری اونو نخواد اگر ماری هم اونو بخواد که دیگه اخر عشقه کوهی از اتشفشان در درون دل انها روشن میشه میتونن بدون لشکر دنیا رو با قلبهای عاشقانه خودشون فتح کنند انها فکر می کنند چقدر این زندگی زیباست چقدر قشنگه لحظه عشق و عاشقی و فکر می کنند از خودشان خوشبختتر در این عالم هستی نبود و نخواهد بود انها حتی اگر به جهنم هم بروند اگر در کنار هم و در اغوش هم باشند گویی در بهشت هستند فقط با هم باشند این برای انها یعنی تمام دنیاست... اما چه شد ان همه عشق ناگهان فرو ریخت از هم پاشید یکی در به در شد ان یکی گویی اصلا عشقی نداشت و عاشق نبود بهتر که عشقی در دل دیوانه من جا نگیرد چون این قصه روزی پایان پذیره انوقت من هم مثل مجنون میشم اه مجنون تو چه کشیدی از دست لیلی و ای فرهاد که کوه را کندی تا به شیرین برسی در این قصه های عشق و عاشقی زمانی به اوج خودش میرسه که 3 ک3 هم نداشته باشن بمونه پس از ازدواج انوقت اگر اندو برای هم ماندن عشق واقعیست و اگر از هم جدا شوند یکی عاشق واقعی بود ان دیگری عاشق نبود و به دنبال عشق دیگری می گشت نیاز این 2 از روز اول یکی بود اما کسی از دل ان یکی خبر نداره که ایا واقعا اون منو میخواد یا نه حتی اگر واقی هم هر 2 یکدیگر رو بخوان باز این عشقها با دیدن یکی دیگه و یک حس دیگه و یک تجربه دیگه جاشو به دیگری میده شاید هم که نه واقعا برای هم بمونند و از دیدن هم تا اخر عمر هم سیر نشن اما ذاتا انسان تنوع طلبه یک چشم سیاه یک چشم سبز یک چشم ابی یک صورت سفید یک صورت سبزه هر کدامشان ممکنه ادمو از عشق قبلی دور کنه و حتی از چشمش بیفته اما با تجربه کردن تازه می فهمه کدام بهتره اما باز هم سیراب نمیشه و noaran.blogsky.com این تنوع تا اخر عمر با ادم هست همین تنوع رز مورد همه چیز هست لباس خوراک مسافرت و همه چیز به خاطر همین هست که ادمها قصه هایی پر از عشق دارند و یا تلاش می کنند به بهترین ها برسند...می روم دور از تو با دنیای خود خلوت کنم اخر باید من به این بیگانگی عادت کنم شورو حالی دارم امشب به چه حالی دارم امشب تا تو بودی زندگی سرشار از عشق و صفا بود چه بگویم ای دل تو با من چه کارها که نکردی اگر یکشب تو را در خواب بینم به گیسویت بیافشانم ستاره می دونم لبات گل اناره بوسه از اون چه حالی داره .............منبع از وبلاگ زیبای نانسی noaran.blogsky.com